گفتگو با زهرا چفلکی، مترجم جوان و مستعد

زهرا چفلکی مترجم کتاب “مردم مشوش”، توضیح داد: این اثر سرگذشت مردمی حقیقتا مشوش است که هیچ فرقی با دنیای اطراف‌مان و حتی خودمان ندارند. هر کدام از ما می‌توانیم یکی از شخصیت‌های مردم مشوش باشیم. دلپذیری و قدرت قلم بکمن هم در همین نهفته است. این که داستانی عادی از زبان مردم عادی روایت می‌کند. داستانی که شاید هزاران بار در روز شنیده باشیم اما هیچ‌وقت درکش نکردیم و حالا بکمن این فرصت را به ما می‌دهد تا با تمام وجود احساسش کنیم. در تمام داستان، قضاوت اشتباه خودمان، مسیر متفاوتی برای‌مان رقم خواهد زد و بعد که حقیقت را می‌فهمیم، آن‌جاست که بکمن می‌گوید تو همانی بودی که به قضاوت خودت ایمان داشتی. این رمان نمونه بارز همان ضرب‌المثل است که وقتی با یک انگشت دیگران را متهم کنی، سه انگشت به طرف خودت نشان رفته است.

او با بیان این‌که به‌عنوان مترجم کتاب، بارها و بارها هوش بکمن را در انتخابات کلمات، روند پیش‌برد داستان و شخصیت‌سازی‌اش تحسین کردم، ادامه داد: این مرد عجیب سوئدی خوب بلد است کاری کند آدم حتی دلش برای دزدها و اسلحه‌کش‌های جانی هم بسوزد. خواننده‌های بکمن تکلیف‌شان مشخص نیست. می‌خواهند دزد پیروز باشد یا پلیس؟ مجرم مجازات شود یا تبرئه؟ این قدرتی است که بکمن در اختیار مخاطب قرار می‌دهد. قدرت قضاوت و انتخاب. “مردم مشوش” با تمام وجود خواننده کار دارد و هزاران بار، روحیه او را به چالش می‌کشد. نشان می‌دهد ما که همیشه ادعا می‌کنیم طرف خوبی هستیم، قانون‌مداریم و به حقوق دیگران احترام می‌گذاریم، آیا واقعا این گونه‌ایم؟ نویسنده در این کتاب از همه چیز می‌گوید. از قدرت‌هایی که بازار اقتصاد را در جایی از جهان تغییر می‌دهند و جور این تغییر روی دوش آدم‌های معمولی می‌افتد. از دوست‌های هم‌خانه‌ای که پرنده نگه می‌دارند. از مردم معمولی‌ای که یک پل، آن‌ها را تبدیل به مردم مشوش می‌کند. از این که تصمیم امروز تو، چطور آینده مرا رقم می‌زند. از این که ذرات جهان به هم متصلند و هر کاری که امروز انجام دهیم، فردا به ما برمی‌گردد.

چفلکی با تاکید بر این که کاش تمام انسان‌هایی که تصمیم به خودکشی می‌گیرند، کتاب “مردم مشوش” را بخوانند، افزود: شاید اگر بدانیم با از بین رفتن ما، جهان چطور به هم می‌ریزد، بیشتر به ارزش زندگی فکر کنیم. ما تنها یک بار به این جهان می‌آییم و حتی اگر ندانیم، زندگی چندین و چند انسان دیگر به وجودمان گره خورده است.

کارل فردریک بکمن نویسنده و وبلاگ‌نویس سوئدی‌، دوم ژانویه 1981 در استکهلم به دنیا آمده است. در سال 2012 کتاب “مردی به نام اوه” را نوشت که به بیش از 30 زبان ترجمه شده، رتبه اول پرفروش‌های سوئد و نیویورک تایمز را از آن خود کرده و فیلم برگرفته از کتاب با همین نام در 2016 در سینماهای جهان اکران شد. ترجمه فارسی رمان “مردی به نام اوه” توسط نشرنون، تندیس و چشمه منتشر شده ‌است. او با همسر ایرانی خود و دو فرزندش ساکن سوئد است. از آثار دیگر او می‌توان به “تمام آنچه پسر کوچولویم باید درباره دنیا بداند”، “مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است”، “بریت ماری اینجا بود” و “شهر خرس‌ها” اشاره کرد.