توضیحات
زمین هرگز نمیمیرد
برندهی جایزهی نخست ادبیات تخیلی در سال 1951
جورج ر.استورات
ترجمه ی مهران محبوبی
انسانها میآیند و میروند؛ ولی، زمین پیوسته پایدار میماند.
زمین هرگز نمیمیرد.
…
فرض کنید نوعی مرض جدید میآمد و همهی انسانها را جابجا نابود میکرد. جانوران و پرندگان و مورچگان، حشرات و گیاهان، شاید زنده میماندند؛ ولی درحالیکه از قید و بند انسان رها شده بودند چه اتفاقی میافتاد؟ و بر اندک آدمیانی که زنده میماندند چه میگذشت؟
آیشروود دانشمند جوان عازم کوهستانی است تا دربارهی گیاهان، جانوران و تغییراتی که به دست انسان در زندگی آنها روی داده است تحقیق کند که ماری او را نیش میزند و زمینگیر میشود. او پس از استراحت و بهتر شدن به شهرکی که در نزدیکی محل اقامتش بود میرود؛ اما در کمال تعجب میبیند که در وسط روز هیچکدام از اهالی سر کارهای خود نیستند و شهرک تخلیه شده است.
او با ماشینش به سمت شهر هوتسون میراند که در راه با جسد مردی روبهرو میشود. تصمیم به تماس با پلیس میگیرد اما احدی در شهر نیست. ناگهان به فکر کیوسک روزنامهفروشی میافتد، شیشهاش را میشکند و در روزنامهای خبر یک بیماری کشنده را میخواند. بیماری ناشناسی که در سراسر ایالات متحده پخش شده و درحال نابود کردن انسانها است.
جرج ریپی استوارت، بیش از همه به خاطر رمان علمی تخیلی زمین هرگز نمیمیرد،پرآوازه است. این رمانی است مابعد آخرالزمانی که نویسنده به پاس آن در سال 1951 برندهی جایزهی نخست ادبیات تخیلی شد. این داستان در رادیو با نام نجات به صورت نمایشنامه در آمد و الهامبخش استفن کینگ در رمان مقاومت شد.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.