توضیحات
خانه ای در آب
علی پناهی مجد
مریم نویسندهای است که برای روایت قصهی یکخانه قدیمی استخدام میشود . با ورود به خانه خود را در حافظهی خانه و خاندان پهلوان مییابد. خانهای که در اقلیمی افسانه یست و خاندانی که اقدام به بنای خانه و شهر و تربیت شهروندان میکنند و برای رسیدن به جامعیت میجنگند.
…
. از راهروی گذشتیم وارد خانه خاچکیان شدیم سالن پذیرایی خانه خاچیکان تحریریه روزنامه شده بود.
یکی از خانواده آذریان به دور مبلها ،صندلیها میچرخید و در چشمانش سؤالی تکرار میشد که چرا ؟چرا ما نباید بر مبل و صندلی بنشینیم ؟!مگر مبل میز صندلی چه اشکالی دارد. یکی از فرزندان ابراهیمیان به تابلوی آویزبر دیوار خیره شده بود با تمام زبان بدنش زیبایی تابلو را میستود و گاهی نقاشی را لمس میکرد انگار دیدن برای درک زیبایی نقاشی برایش کم بود. کسی از کردیاتی ها چون لبو از خشم سرخشده بود. نفسش تکرار میکرد! ما خود کردم ما خود کردم . دون پارس سرش را به دستش تکیه داده بود باغم به فرش سالن خیره شده بود با چشمانش زیبایی فرش را لمس میکرد. یکی از پارسیان که انگار بقیه را زیر نظر داشت با قاشقی به یک جام بلورینی کوفت و صدای زنگش همه را متوجه او کرد و: دوستان همشهریان ما هنوز زندهایم: ما زنده هستیم.
بزرگ خاندان خاچیکیان وارد شد و خوش آمد گفت و دعوت کرد همه به دور میز مرکزی سالن بنشینند و خود جلسه را ترک کرد و به بقیه واگذارد. پارسی گفت: همشهریان نباید به اینجا میرسید. نباید اژدر اجازه پیدا میکرد که به روزنامه حمله کند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.