توضیحات
مشتاقی و مهجوری
مجموعه شعر
شیما طبیبیان ( مژگان)
جان به قربانت بیا ما را قرار و رام نیست
بی تو هرگز هیچ شیرینی به کامم کام نیست
همچو مجنون، عشق من ورد زبانها گشته است
بی وجود دلربایت عاشقی خوشنام نیست
گشته دل سرمست تو، پر کن دمی پیمانه را
پیر عشقت بعد از این دیگر جوان و خام نیست
در خیالم آمدی، مه پیکر و سیمین چو ماه
چَشم بگشودم، بدیدم در برم مهفام نیست
یوسف دل را بدادم من ز کف “یعقوبوار”
صد زلیخا پیش چشمت از برایم دام نیست
دل ربودی از من و صبر و قرار و رام من
جان به قربانت بیا، ما را قرار و رام نیست
هنوز بررسیای ثبت نشده است.