توضیحات
مارشاه
زهرا میرزایی
– من هم سولون هستم و همسرم مارشاه.
نام همسرش لحظهای میخکوبم کرد چه نام عجیبی و باز متوجه مرور ذهنم شدند این بار خانم با مهربانی جلو آمد و لبخندی گرم نشانم داد:
از نامم متعجب شدید؟!
کمی…
ولی چهره ات تعجب زیادی نشان میدهد!
تا کنون نشنیده بودم مارشاه!
پیرمرد دستم را گرفت و هرسه روی نیمکتی که رو به روی تخت ها بود نشستیم:
خیلیها از نام مارشاه من دقایق اول متعجب میشوند
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.