کتاب مسافران مه

نویسنده

امتیاز محصول

تومان 85,000

توضیحات

کتاب مسافران مه   آوا قاسمی

دوباره تلفن زنگ زد و شاگرد پرى خانم گفت: عروس خانم با شمان‏. همه زدند زير خنده و گفتند: آقا داماد براى ديدن عروس بى‏تاب شده.

تلفنى ته راهرو و جدا از سالن آرايشگاه بود. گوشى را كه برداشتم صدا ناآشنا بود و آنچه را كه مى‏گفت باورم نمى‏شد. گيج شده بودم. صداى خنده و شوخى‏ها از من دور و دورتر مى‏شد انگار سرم سبك شده بود و احساس معلق بودن داشتم.دهنم خشك شده بود و بدنم سرد شده بود. نمى‏دانم چقدر گذشت تا به خودم آمدم اين‏بار صداى خنده و حرفهاى خانم‏ها را كاملاً مى‏شنيدم آنها پشت سر من حرف مى‏زدند. يكى گفت بايد هم حرفهاشون طول بكشه اين حرفها چند هفته اوله و همه خنديدند. ساك لباسهايم را كه آويزان بود برداشتم و خودم را به حمام رساندم و به سرعت لباسهايم را عوض كردم. موهايم را باز كردم مانتويم را پوشيدم و و چادر و مقنعه‏ام را سر كردم و از پنجره به حياط پريدم و از آنجا از در حياط آرام بيرون رفتم و با تاكسى خودم را به آدرسى كه داده بودند رساندم. طبق قرار آنها سه تا زنگ زدم و منتظر ماندم.

توضیحات تکمیلی

نویسنده

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب مسافران مه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *