توضیحات
از سرگذشت یک علاف
یک رمان خارجی طنز
نویسنده: یوزف فن آیشندورف
ترجمه ی ابوذر آهنگر
نشر روزگار
کتاب از سرگذشت یک علاف، تالیف یوزف فن آیشندورف، جز 1001 کتابی است که باید قبل از مرگ آن را بخوانید. یک جوانک علاف تصمیم میگیرد سرنوشت خود را رقم بزند و به دل دنیا برود…
پدر از خانه بیرون آمد، و به من گفت: «ای بیعرضه و علاف! باز هم داری آفتاب میگیری و خستگی در میکنی. دیگر نمیتوانم بیشتر از این آب و دانه ات را بدهم. برو بیرون توی دنیا بچرخ و خودت نان ات را در بیاور.»
گفتم: «حالا من یک آدم بیعرضه و علاف هستم، که این طور. پس حالا میروم میزنم به دل دنیا اقبالِ خودم را آزمایش میکنم.»
واقعاً هم، این کار را دوست داشتم، چون همین چند مدت قبل به ذهنام خطور کرد که عازم سفر بشوم.
رفتم داخل خانه و ویلنام را که نواختناش را هم خوب بلد بودم، از روی دیوار برداشتم. پدر هم به عنوان خرج سفر چند سکه کف دستام گذاشت و بعد با همینها بی هدف از روستای ولنگ و وازمان بیرون زدم.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.