توضیحات
جا مانده از زمان
نخستین پاره شعرهای سپیده گودرزی
بادبان را برافراشتهاَم
من اسیرِ غمِ هجرانیِ باد
دل به طوفان زده وُ
قاتل دریا شدهاَم…
دیدهاَم، میل به لبریزیِ خــون
تنِ سرگرداناَم، همدمِ این موج شدَست…
ناگهان،
پوچیِ خود را خواندم
قَلمی،
مرگِ مرا امضــا زد…
حسِ مدفون شدهاَم
بی کس وُ
تنهــا
مانـده…
نیست جایی که یادی از من
بر سرِ سنگ و مزاری بنویسد اینجا:
«زنی از خنجرِ این آدمیان،
مُرده دلاَش…!»
هنوز بررسیای ثبت نشده است.