توضیحات
واپسین بخت
ریچارد فورد
آرش خوش صفا
وقتی شما تصمیم به خواندن صحنۀ آغازینِ «واپسین بخت» میگیرید و با یک آمریکاییِ سرگردان در اوآخاکای مکزیک روبه رو می شوید که تصادفاً به دختری سرگردان شبیه خودش برمی خورد و او را به تماشای مسابقۀ مشت زنی می برد و هر دو از حدقه درآمدنِ چشم یکی از مشت زن ها را تماشا می کنند، دل شورۀ عجیبی به تان دست می دهد.
ولی هنگامی که رفته رفته متوجه می شوید این آمریکایی یعنی هَری کوئین به مکزیک آمده تا ترتیبی بدهد و برادر معشوقش (قاچاق چی مواد مخدر) از یک زندان محلی آزاد شود، دل شوره تان بیش تر هم می شود و، در نهایت، وقتی با معشوق سرد و زامبی گونۀ هَری یعنی رِی آشنا می شوید دل شوره تان به اوج خودش می رسد. با این حال، روی-دادها و هیجان داستان زمانی رنگ تازه ای به خودشان می گیرند که هَری با وکیلی مکزیکی آشنا می شود که به او قول می دهد با کمک روابط نزدیکش با مقامات دادسرای محلی و در قبال دستمزدی معقول سانی، برادر رِی، را از زندان و از چنگ سردستۀ مافیای کوکائینِ اوآخاکا بیرون بیاورد غافل از این که سردسته های دیگر قاچاق موادّ مخدر شهر ماجراها و روی دادهای تازه ای را رقم می زنند و هَری و رِی را با دنیاهایی روبه رو می کنند که پیش تر تجربه شان نکرده اند.
وقتی تمام این شخصیت های پریشان با نثر عصیان گر و پر از پیچش های روانشناسانۀ ریچارد فورد در هم می آمیزند و با چاشنی حال و هوای خشونت دار و دسته های مکزیکی، فضاهای بومی و چشم اندازهای شهریِ اوآخاکا، رشوه و فساد دولتی و چالش مفهوم عشق و روابط عاشقانه گره می خورند، فضاهای گستردهای را پیش چشمان شما به نمایش خواهند گذاشت که روی دادها و هیجاناتشان شما را تا پایان و حتی پس از خواندن رمان هم رها نخواهند کرد.
• مجله لاندِن بوکس: «این کتاب خواننده را به یاد نسخههای سینماییِ عشقهای ویرانشهری میاندازد.»
• نیویورک تایمز: «نثر فورد در این کتاب از یک ویژگی سینمایی و نیرومند بهره میبرد که درست همانند آفتاب سوزان مکزیک جایجای رمان را دستخوش گرمایی بیامان کرده.»
• ریموند کاروِر: «فورد نویسندهی قهّاری است.»
هنوز بررسیای ثبت نشده است.