توضیحات
یاد ایام
سیما خیرالهی
در مجموعه ( یاد ایام) بیشتر سعی بر آن شده که خاطرات گذشته و دیدنیهای سفرها به رشته تحریر درآمده و نگارش شوند. ابتدا به توصیف زادگاه و محل زندگی اشاره شده، سپس مطالب تاریخی، آنگاه خاطرات ایام کودکی و ابتدایی نوشته شدهاند. هدف سوق دادن دیگران به نوشتن و عمر را به بطالت سپری ننمودن است. در واقع همان طور که بیان شد مقصود به یاد آوردن گذشته خود در ایام بازنشستگی میباشد. نگارنده ادعای نویسندگی ندارد اما همواره به کارهای علمی و فرهنگی مانند بسیاری از مردم علاقه مند بوده و بیشتر تلاشم در طول عمر صرف خواندن و آموزش دانستنیهای ناچیزم به دیگران بوده و دوستدار همه شخصیتهای علمی و فرهنگی بودم و هستم. امید است خوانندگان بر من خرده نگیرند و با بزرگواری خود معایب آنرا نادیده بگیرند و مرا در این راه یاری نمایند….
…
تابلویی را دیدم که نوشته بود: رستوران هندی حلال. خود را به آنجا رساندم. در ویترین رستوران نمونه غذا را به نمایش گذاشته بود. ظرفی که در آن برنج هندی و کباب کوبیده بود، مشاهده نمودم. ضمن دیدن آن با خود گفتم چه خوب غذای ایرانی را یافتم. بهتر است برای صرف غذا وارد شوم. ناگهان مسئول آن که یک مرد افغان بود، گفت: “نمردیم و یک فارسزبان دیدیم.« سپس به زبان فارسی گفت:”بفرمایید غذا حاضر است.”
من از اینکه دیدم یک نفر به زبان فارسی حرف میزند، خوشحال شدم. به داخل رستوران رفتم و یک پرس چلوکباب کوبیده با سالاد فصل سفارش دادم. بسیار لذیذ و خوشمزه بود. البته برنج هندی مرغوب نبود. از این رو، تقاضای نان کردم. نانی داغ که تازه از تنور درآمده بود و در همان رستوران پخت میشد. سپس به هتل برگشتم.
آفتاب کمکم داشت غروب میکرد. وقتی به هتل رسیدم، سارا هنوز خواب بود. به آرامی دوباره از اتاق خارج شدم تا او را از خواب بیدار نکنم و در کنار درب وردی هتل روی تخته سنگی بزرگ که درفضای سبز آنجا جای داشت، نشستم. پس از مدتی سارا پنجره اتاق را باز نمود و گفت بیا بالا؛ خبر خوبی برایت دارم. گفتم چه خبری؟
هنوز بررسیای ثبت نشده است.