ایستگاه یامپی ( ری را در آینه )

امتیاز محصول

تومان 105,000

ناموجود

دسته: برچسب:

توضیحات

ایستگاه یامپی ( ری را در آینه )

شهناز سمندوک

فرهاد کوهیار راننده کامیون است. جوان تنهایی با مسیر همیشگی تهران به عشق‌آباد. در راه برگشت در  یک غروب سرد ناچار می‌شود برای کسی که دست بلند کرده توقف کند. یک دختر ترکمن با پوتین‌های سربازی و لباس سفید.
دختر التماس می‌کند خواهرش گم شده و باید خودش را برساند  ایستگاه یامپی.
فرهاد کوهیار مردد است آیا به راهش ادامه دهد یا او را به مقصد برساند.
بالاخره راهش را به سمت یامپی کج می‌کند . سه سال از آن ماجرا می‌گذرد اما…

فکر کرد; آدم هر جای زندگی باشد کافی است یک‌بار قصد رفتن کند. هزار راه نرفته پیش پا دارد. اما حتی اگر یکی از آن راه‌ها را هم نرود، دیگر در جای اولش نیست. چون نصف راه را رفته است.
از گوشه‌ی چشم به دختر توجه کرد. می‌خواست بگویید هرجا ممکن بود برود بجز گردنه اما ماشین عقبی فرصت نداد. چراغ می‌داد و و بوق می‌زد. فرهاد کنار کشید و راه داد تا برود. یک آن انگار نوری زننده به گوشه‌ی تاریک ذهنش تابیده باشد; با ترسی خفته روبه رو شد.زد به پیشانی‌اش.سی و پنج سالش بود. این مدت عزب مانده بود که مسافری ناشناس توی جاده سوالی را که حاشا می‌کرد از او بپرسد؟
ترسش را مثل نقص بزرگی کتمان کرده بود.
یکی پیدا شده و با انگشت اشاره نشانش می‌داد. از چه می‌ترسید؟

معلمی زندگیم بود. نوشتن به طور جدی در سال 97 برایم فراهم شد. اولین داستانم در هفته‌نامه ادبی “آوای پراو” چاپ شد و همچنین نقد و نظری از من در نشریه “باران مهر”
«ری را در آینه » اولین کتابم در نشرروزگار چاپ شد.
این کتاب در چاپ دوم به نام «ایستگاه یامپی » منتشر شده است !.

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “ایستگاه یامپی ( ری را در آینه )”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *