توضیحات
مارشاه
رمان ایرانی
زهرا میرزایی
دختری که درسیرک پدرش زندگی میکند. او از بچگی تعلیم دیده و یک آکروبات باز است پدرش ستارنیز یک آکروبات باز حرفه ای است. آنها یک سیرک بزرگ به نام سیرک ستار را با چند صد نفراداره میکنند.
یکی از کارگران سیرک به نام سولون یک پناهنده جنگ زده است. یک کارگر بی دست و پا. حس دوست داشتن مارشاه زیباترین دخترسیرک در سولون زنده میشود. اومیداندبرای مارشان خیلی کم است پس درد عشق راکنار درد جنگ زدگی اش میگذارد. ولی دیری نمیگذردکه عشق ازدل سولون به دل مارشاه رخنه میکند و به دلیل کسی که حاضربه مهارکردنش نیست ومیخواهداین عشق را فریادکشد.
سولون به خاطربی قراری مارشاه واینکه خودرالایق داماد ستارنمیبیند سرازمملکت جنگ زده خوددرمی آورد و آنجا اتفاقات بزرگی برای این جوان جنگزده رخ میدهد.
خانم زهرا میرزایی نویسنده جوان و توانای امروز دیار ماست که آثار تحسین برانگیزی خلق کرده است.
کتابهای کلبه ، بامداد برهان ، راز_باران و مارشاه از جمله آثار او هستند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.