توضیحات
چراغ گردسوز ، رادیو و عشق
نوشته ی جهانتاب ترابی
تابستان که شد ، مادر بزرگ راضیه ، او را ، نزد زهرا خانم که زنی بیوه و خیاطی فقیر بود، فرستاد تا هم خیاطی یاد بگیرد و هم بتواند کمی از هزینه های تحصیلی اش را تامین کند!
راضیه پس از آشنایی با زهراخانم پی به راز زندگی دردناک او می برد!
راضیه که مادرش را سر زا، از دست داده ، از محبت پدرش هم که راننده کامیون و آواره جاده هاست ، با مادر بزرگش زندگی می کند!
گرد فقر و یتیمی او را عذاب می دهد . بزرگ که می شود، کم کم پرده ها از روی زندگی اش کنار می رود و او با رازی بزرگ و هولناک رو به رو می شود!
هنوز بررسیای ثبت نشده است.