توضیحات
انسان اجاره میدهیم
رمان ایرانی
نویسنده حیات عارف
داستان چالش زندگی دو زن را به تصویر میکشد که همزمان به طور موازی روایت میشود. در روایت اول، لولو زندگی اهالی محله نکبتی را با فقر، فساد و فحشا از دم تیغ میگذراند. ماجرا زمانی شروع میشود که کرونا بر جهان سایه افکنده و مریمِ بیمار باید در میانه مرگ و زندگی کودکش را به دنیا بیاورد.
اما دکتر متوجه میشود که همسر مریم زندانی است و نوزادی که قرار است به دنیا بیاید، فرزند شوهرش نیست.
در روایت دوم، هانا زنی است عاشق زندگی و همسرش. ولی با خبرچینی کلاغها که ناخواسته در زندگیش سرک میکشند، متوجه میشود که عشق و زندگیش را دارد از دست میدهد. در این میان نوزادی که قرار است به دنیا بیاید در واقع ناجی و رابط بین این دو زن است. اگر چه هانا و مریم پیوند خونی با هم برقرار کردهاند اما مشاور هشدار داده تحت هیچ شرایطی نباید همدیگر را ملاقات کنند.
داستان در تقابل بین لولو، کلاغ ها و خواهر مریم پیچ وتاب میخورد تا اینکه…
…
از دهان دوخته میترسیدم، از چشمهای دوخته بیشتر. هرکس مطابق میل لولو حرف نمیزد، دهانش را میدوخت و اگر باز حرف میزد چشمانش را.
همیشه به شیلان میگفتم: “خوش به حال لولو، همه از او میترسند و او از هیچ چیز نمیترسد.” شیلان نیشخندی میزد و میگفت: “میدانی چرا لولو چشمها را میدوزد؟ چون میترسد. او حتی از چشمهای دوخته شده زیر خروارها خاک هم میترسد.”
بعد از چند لحظه سکوت باز اتاق دادگاه پر از سروصدا شد. شاکی فریاد میکشید و هامون خلع سلاح شده بود. نمیدانستم دلم به حال هامون بسوزد یا شاکی؟
هنوز بررسیای ثبت نشده است.