توضیحات
دشت شوریده
کامبیز حضرتی
اوایل دههی بیست خورشیدی صمصام؛ یاغی مشهور، خان روستای زعفرانیه را کشته و قرار است در پاسگاه ژاندارمری سبزوار به مجازات برسد. این اولینبار نیست که او از مجازات مرگ قسر در میرود… و آخرینبار هم نیست. گردنکشی صمصام سر از حوادث بسیاری درمیآورد و اگرچه او بارها موفق شده تا از خانها و بالاسریها انتقام بگیرد، اما خودش هم سزای سخت آن را میچشد.
«دشت شوریده» رمانی است که به زندگی پرتحرک و پرجنبوجوش مردمان خراسان در یک برههی تاریخی توجه دارد و پای باورها، خرافات، ترسها و خودخواهی آدمها را به داستان باز میکند. این رمان به شیوهی واقعگرا و با حالوهوای داستانهای جادهای سیر روایت خود را پیش میبرد تا تصویری قابل درک و ملموس برای طیفهای مختلف مخاطبان به دست دهد.
در بخشی از این رمان آمده است: «دلش نمیخواست به سبزوار برسد. سبزوار بوی خون میداد. هرچه به شهر نزدیکتر شد تشویش بیشتر به دلش چنگ میانداخت.عجیب دلشوره داشت. با خودش میجوشید و دلش نمیخواست خبرهای بد بشنود. اما مگر میشد؟ خبر مرگ زودتر از نسیم میپیچد. اصلا قبل ازآنکه روح مرده به دوزخ برسد تمام عالم و آدم از خبر مرگ خبردار شدهاند.»
هنوز بررسیای ثبت نشده است.