توضیحات

پس از تو
جوجو مویز
ترجمه ی زهرا چفلکی

چقدر زمان لازم است تا بتوانی عشق را فراموش کنی؟ واقعاً روزی می رسد که یاد خنده ها، خاطرات، حرف ها و امیدها از بین برود؟ روزی می رسد که فکر ویل ترینر برای لحظه ای در سرم نچرخد؟ لو هر روز این سوالات را از خودش می پرسد و هر شب به بن بست تنهایی و افسردگی می رسد. هیچ چیز سر جایش نیست، نه خنده اش می گیرد و نه گریه می کند. مادرش طردش کرده و تنهایی مثل شبحی عظیم مهمان ناخوانده ی زندگی اش شده است. همیشه گردانه ی زندگی دست اتفاق است. اتفاقی که باعث می شود پای لو از لبه ی یک ساختمان لیز بخورد و با سر به سوی مرگ برود. مرگی که سر از زندگی دوباره در می آورد. عشقی جدید به او هدیه می کند و تکه ای از وجود ویل را به او برمی گرداند. اما در آخر باز هم او در دوراهی انتخاب است. شاید این مهم ترین و آخرین تصمیمی باشد که لوئیزا کلارک خواهد گرفت.

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “پس از تو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *