توضیحات
گوتو ملکه ی دریا و برگزیده
دنیایی در اعماق دریا – جلد اول
نویسنده مرضیه محمدی نوری پور
گوتو متعجب از ملکه پرسید: «چه شده؟» ملکه با وحشت گفت: «تو داشتی به سمت دشت گلهای مرگ میرفتی!» گوتو گفت: «گلهای مرگ؟!» ملکه گفت: «یعنی تو نمیدانی رفتن به داخل این گلها یعینی مرگ در یک لحظه!» گوتو گفت: «نمیدانستم! یعنی چیزی به یاد ندارم.» ملکه که در حال پاک کردن گرد و غبار از لباسش بود، گفت: «هر موجود زندهای چه در هوا و چه بر روی زمین، همین که به یک متری این دشت خوش آهنگ برسد، تارهای بلندی از آنها به سمت شکارشان پرتاب میشودو در یک لحظه آن را تکهتکه کرده و میخورند.» گوتو چند قدم به عقب رفت و پس از تشکر از ملکه به خاطر نجات جانش، سوار درازگوش شدند و به راهشان ادامه دادند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.