توضیحات
آفرودیت
غزاله بزرگ زاده
دختری به اسم باران که با مادربزرگش زندگی میکند. طی تصادفی مادربزرگش به کما میرود و کابوسهایی که از کودکی گریبانگیر او بودند و با ورود به بزرگسالی از شدت و حدت آنها کاسته شده بودند، اکنون با این حادثه دوباره جان گرفته و رنگ واقعیت به خود میگیرند و او را در مسیر جدیدی در جهت رمزگشایی این کابوسها سوق میدهند.
…
صدای پرواز و بالزدن پرندگان که از روی شاخهها بلند میشدند را میشنیدم، قارقار کلاغها بر شدت آن غروبِ رازآلود و مرموز میافزود. این صداها و صداهای مبهمِ دور و نزدیک و جرقجرق آتش در مغزم میپیچید و انعکاسش شدت مییافت. دهانم طعم گسی پیدا کرد، به طرف آتش چرخیدم. خانه هنوز میسوخت، به عروسک نگاه کردم انگار چشمان عروسک شعله میکشید و شعلهای که جانم را میسوزاند. خانهی مشتعل و عروسک دور و نزدیک میشدند. به طرف جعبه رفتم، عروسک را در جعبه گذاشتم انگار وسایل جعبه عقب و جلو میرفتند، از جعبه بیرون میآمدند و دوباره به سر جایشان در جعبه برمیگشتند.
…
غزالــه بزرگ زاده ازســال1383شــروع به نوشتن کرده و از این نویسنده و شاعر پیشتر سه مجموعهشعر «عرفان»، «سودای وصال» و مجموعه ترانههای«نقش سایه» و دو رمان «گمشدهای در مه» و «راز یک معما» و مجموعه داستان «خلجان» منتشر شده است و نسخه انگلیسی این کتاب با نام «fear and desire» در انتشارات لمبرت به چاپ رسیده است و در آمازون هم نمایه شده است..
هنوز بررسیای ثبت نشده است.