کتاب درفش پوستین بر چوبه ی دار

نویسنده

امتیاز محصول

تومان 40,000

ناموجود

دسته: , برچسب:

توضیحات

ناگهان صداى شليك تفنگ پى‏درپى در باغ پيچيد و به‏تالار وحشت ريخت. فراشان توى درگاه به‏طرف دروازه باغ دويدند. من تپانچه را از جيب بغل پالتو بيرون كشيدم و برخاستم و رفتم نزديك تختگاه ايستادم. افخم به‏تپانچه توى چنگم خيره شد و داد زد:

 

«خيانت…»

 

شمشيرش را بالا گرفت و در هوا تكان داد. من تپانچه سرتيپ را از جلد كمرش بيرون كشيدم و گداشتم توى جيب پالتوام. سردار همايون بلند شد و تلوتلو خورد و دمر افتاد روى ميز بازى آس و فرياد كشيد:

 

«اين فراشان كجايند؟»

 

شاهزاده اعتبارالدوله خوابيده بود و سرهنگ متين‏الملك هم

 

چشم‏بسته به‏ستون تكيه داده بود. صداى شليك تفنگ لحظه‏اى قطع نمى‏شد. افخم به‏چشم‏هاى من خيره نگاه مى‏كرد. اندكى هوشيار شده بود. من چند بار دستم را بالا بردم اما انگشتم، ماشه را نچكاند. دستم لرزيد. به‏خودم نهيب زدم. قادر به‏چكاندن ماشه تپانچه نبودم. همين كه انگشتم را روى ماشه مى‏گذاشتم، دستم مى‏لرزيد و قلبم تند مى‏زد.

 

توضیحات تکمیلی

نویسنده

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب درفش پوستین بر چوبه ی دار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *