توضیحات
آیوی اندرسن 2
جلد دوم
مسافران فردا
نگار مجیری
آیوی به تعریف کردن از آن دنیا ادامه میدهد. اما دیگر آنها را خواب و یا حتی خاطره نمینامد. گویی ارتباطی عمیق میان دنیایی که آیوی 5 سال کمایش را در آن گذرانده و دنیای کنونیاش وجود دارد اما هیچکس قادر به توصیف آن نیست…
آیوی از سفرهایش با خانم ویچ میگوید…
از آن دوسالی که همراه با نووا در محفل گذرانده…
از کارهای خارقالعادهای که در آن مدت قادر به انجام آنها بوده…
و در نهایت؛ از تمام جانهایی که نجات داده اما مدال افتخار کارش را به گردن شانس و معجزه انداخته..
…
سعی کردم از زیر دست و پاش خودم رو بیرون بکشم:«نووا این کارها چیه…؟! من حالم خوبه…» میدونستم واسه چی اینقدر ترسیده. خب شما تصور کنین دوستتون یک بار جلوی چشمتون بمیره؛ توی مراسم خاکسپاریش زنده ببینینش و بعدم مجبور بشین از همه آشناهاتون دور بشین و باهاش سفر کنین! فکر میکرد اگه یک بار دیگه بمیرم، این چرخه یا بدتر از این دوباره تکرار میشه. صدای باز شدن در نجاتم داد.
«چه بلایی سر خودت آوردی؟» خانوم ویچ دوید سمت من که دراز به دراز وسط اتاق بودم. تونستم قبل از این که بهم برسه بلند شم و روی زمین بنشینم:
«من خوبم. نه بالا آوردم نه مشکلی توی راه رفتن دارم… نووا یکم خل و چل شده…» جمله آخر رو خیلی آروم گفتم، بعد دوباره صدام رو بلند کردم: «ولی مژههام! موهام! چه توضیحی برای این اتفاق هست؟!»
…
نگار مجیری در سال 1383 در خمینیشهر اصفهان متولد شد. در نوجوانی دوقلوهایناتنی و سمفونیفراموشی را به چاپ رساند. سهگانه آیوی اَندِرسُن؛ اولین اثر وی در ژانر فانتزی میباشد که در نشر روزگار بهچاپ رسیده است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.