توضیحات
راز یک معما
غزاله بزرگ زاده
شادی دختري است كه چند سالی خارج از کشور زندگی میکند و در بحبوحهای که شرایط جسمی و روحی خوبی ندارد، خبر قتل صمیمیترین دوستش رویا به او میرسد و تمامی تلاش او برای کشف راز معمای قتل رویا به تصویر کشیده شده است
…
عشق کجا بود بابا ؟! خیلی وقت است هوای هیچ عشقی به سرم نمیزند… خیلی وقت است…
…
چند عکس قدیمیاش را دیده بودم. تو تمام عکسهایش با چشمهایش میخندید. برق گیرندهای داشت که هوش از سر آدم میپراند، با آن موهای طلایی مجعدش، لبهای غنچهای سرخش و صورت توپر گندمیاش که گل انداخته بود.
خندههایی که از تهدل بود. همهی اینها در عکسهایش بودند نه در آن روزهایی که من حضور داشتم، میدیدمش و شاهدش بودم…
…
چشمهایم را به سختی باز کردم. با کمال تعجب خودم را طناب پیچشده به یک صندلی پوسیده در زیرزمینی نمور یافتم.
نگاهی به دوروبرم انداختم. همهجا تاریک بود فقط از محفظهی کوچك بالای سرم، نور کمی به درون میتابید. صدای ورجهوورجهی حیوانات کوچک را میشنیدم.
…
غزالــه بزرگ زاده ازســال1383شــروع به نوشتن کرده و از این نویسنده و شاعر پیشتر سه مجموعهشعر «عرفان»، «سودای وصال» و مجموعه ترانههای«نقش سایه» و دو رمان «گمشدهای در مه» و «راز یک معما» و مجموعه داستان «خلجان» منتشر شده است و نسخه انگلیسی این کتاب با نام «fear and desire» در انتشارات لمبرت به چاپ رسیده است و در آمازون هم نمایه شده است.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.