توضیحات
مه
استفن کینگ
ترجمه ی مهدی احشمه
صبح روز بعد از یک رعد و برق شدید، یک غبار غلیظ غیرطبیعی به تدریج شهر کوچک “بریجتون” را فرا می گیرد.
هنرمند “دیوید درایتون” به همراه پسرش “بیلی” و همسایه اش “نورتون” برای خرید مواد غذایی به سوپرمارکت محلی میروند. به محض ورود، با صدای آژیر، شک آنها برانگیخته می شود.
مِه به طور کامل سوپرمارکت را می پوشاند و موجودات عجیب و غریب و متخاصم را پنهان می کند. وضعیت با وقوع زلزله تشدید می شود که به ارتباطات آسیب می زند و فروشگاه را بدون برق می گذارد و..
هنوز بررسیای ثبت نشده است.