هیچ جایی ها

امتیاز محصول

تومان 112,000

دسته:

توضیحات

هیچ جایی ها

هدیه رضایی

با هم که تنها شدیم، آخرین پک را به سیگارش زد و پرسید:
– می‌خوام خاموشش کنم، چی شد؟
اولتیماتوم‏ها‏‏ هم رنگ عادت‏ها‏‏ی روزمره را به خودشان می‏گیرند. رنگ سن و سال آدم‏ها‏‏، توانایی‏ها‏‏یشان. هیچ جای دنیا، ترساندن یک آدم بزرگ از لولوی پشت شیشه‏ها‏‏، جواب نمی‏‏دهد. و یا تهدید یک کودک به از دست دادن اموالش. این بار، فرصت تهدیدآمیز پدر بزرگ به اندازه‏زمانی بود که صرف کشیدن یک نخ سیگار شد.
جواب دادم: نه.
طوری که انگار حرف من را نشنیده، حرفش را ادامه داد: من از سر تا ته همه چیز و خبر دارم. نه فقط تو این مورد، تو همه چیز.
دروغ می‏گفت. به عمرش نه چیز قابلی دیده، نه جای دوری رفته و نه کار مهمی کرده. جز جمع کردن پول‏ها‏‏ و سکه‏ها‏‏یش توی یک صندوق و به چنگ آوردن پسرش که فکر می‏کرد مادر من تصاحبش کرده. آن قدر که وقتی پسرش را در گور گذاشت، به نظرم آمد نفس راحتی کشید که دیگر دست مادرم و یا هیچ زن دیگری به او نمی‏‏رسد.
انگار که مادربزرگ و او، هم قسم بودند که یکی یکدانه‏شان را تا ابد برای خودشان حفظ کنند.