توضیحات
هولگر خون آشام
(گذر از خاورمیانه)
نادیا روشاک
روايتي را پيش رو داريد از بانويي شكننده اما سختكوش.
سرنوشت هر آنچه از وقاحت روزگار در چنته داشته همه را يكجا در دامان اين بانو ريخته و تباهياش را به تماشا مينشيند. تا به آنجا كه حتي نجابت، پاكدامني و در انتها انسانيتش را نيز از او ميستاند.
در اينجاست كه با ديدن وقايع رعبآور و ظالمانهي بيشمار با اينكه در قالب هيولايي درنده محصور شده انسانيتش را به ياد ميآورد و تا جايي پيش رفته كه در برابر ارباب مخوفش هولگر نيز ميايستد.
هولگر خون آشام داستاني فانتزي از زندگي ميليونها بانويي است كه در برابر ستم ديگران ايستاده و در خفقان روييدهاند. او بانويي است كه ديگر نه تنها از خود بلكه از كودكاني مانند خود نيز دفاع خواهد كرد.
…
نحوه آشنایی من با سرورم هُولگِر اصلاً خوشایند نیست و من ترجیح میدهم خیلی به آن زمان نپردازم.
در همین حین سیلی محکم ” بازپرس ” به من فهماند که باید تعریف کنم. با خود اندیشیدم چه مدت است که در این مکان در بازداشت و شکنجه به سر میبرم. آهی کشیدم: « چه مدتِ اینجام؟»
با ترکه ایی از درخت خرما که در دست داشت به صورتم زد . شکافی روی پوستم ایجاد و خون به روی پوستم پخش شد؛ . اما بهسرعت جای زخم روی صورتم ترمیم و به حالت قبل برگشت.
گفت : «حرف بزن»
پس من نیز گفتم .
روند اعمال خلاف ام تا بیستوهفتسالگی ادامه داشت. با بالا رفتن سن و انجام اعمال تبهکاری بیشمار دیگر هیچ هراسی از پلیس یا رسوایی نداشتم. به دنبال ماجراجوییهای دوران جوانی ام سفرهای متعددی میرفتم که عمدتاً برای جابجایی مواد مخدر بود .
نمیدانم چرا آنقدر بیپروا بودم .
نقش من در چنین سفرهایی به این شکل بود که بستهی مواد را به دور کمرم میبستم و مثلاً بهعنوان دانشجویی که قصد بازگشت به شهرش را دارد مسیر را تا مقصد طی میکردم . درواقع پوششی برای گذراندن آن مواد آلوده بودم .
هنوز بررسیای ثبت نشده است.